Back to the word

adjective اینجور / injur

حالا این ناخون‌کاره اومده، هی، ریز می‌اد که چه می‌دونم، خرید درمانی، درمان موقته و اینجور چیزا.
hâlâ in nâxonkâre umade، hey، riz miyâad ke če midunam، xarid darmâni، darmân-e mowaqqate va injur čiza.
توی گرجستان، ما به اینجور شرابا می‌گیم کهربایی.
tuye gorjestân، be injur šarâba migim kahrobâyi.
ولی یاد نگرفتن که اینجور رفتارها،
vali yâd nagereftan ke injur raftârhâ،