Back to the word

adjective بَرجَسته / barjaste

به دلیل نقش برجسته اش در پیشبرد دینامیک و هندسه ی سطوح ریمانی و فضاهای هذلولی.
be dalile naqš-e barjaste dar pišbord-e dinâmik va hendese -e sotuh-e rimâni va fazâhâ-ye hozluli.
از ویژگی های برجسته ایست که
az vižegi hâ-ye barjaste ist ke
is one of the notable features
اینجا توی انگلیس، تا اونجایی که من میدونم روی پولها یک، در واقع نقطه های برجسته ای هست
injâ tuye engelis، unjâyi ke man midunam ru-ye pulhâ yek، dar vâqe' noqte hâ-ye barjaste i hast