Back to the word

noun بُزُرگی / bozorgi

ولی ترس از اینکه پسر من با قابلمه بازی میکنه، حالا همجنسگرا میشه یا اینکه دلش میخواد در بزرگی دگرگرا بشه
vali tars-e az inke pesar-e man qâblame bâzi mikone، hâlâ hamjensgarâ miše inke deleš mixad dar bozorgi degargarâ beše
بزرگی نقش رو، نمایش آقای بازیگر تعیین میکنه.
bozorgi-ye naqš ro، namâyeš-e âqâ-ye bâzigar ta'iin mikone.
the greatness of the role is determined by Mr. Actor’s performance.
و همین که توی شهر به این بزرگی
va hamin ke tuye šahr-e be in bozorgi
And that in a city as big as this,