Back to the word

proper noun تینگی / tingi

تینگی و گاوها
tingi va gâvhâ
Tingi and the Cows
تینگی با مادربزرگش زندگی می‌کرد.
tingi mâdarbozorgeš zendegi mikard.
Tingi lived with his grandmother.
تینگی و مادربزرگش فرار کردند و پنهان شدند.
tingi va mâdarbozorgeš farâr kardand va penhân šodand.
Tingi and his grandmother ran away and hid.
مادربزرگ تینگی را زیر برگ ها قایم کرد.
mâdarbozorg tingi zir-e barg qâyem kard.
Grandmother hid Tingi under the leaves.
یکی از سربازها پایش را درست روی تینگی گذاشت ولی او ساکت ماند.
yeki az sarbâzhâ pâyeš dorost ru-ye tingi gozâšt vali u sâket mând.
One of the soldiers put his foot right on him, but he kept quiet.
وقتی که همه چیز ارام شد، تینگی و مادر بزرگش بیرون امدند.
vaqti ke hame čiz ârâm šod، tingi va mâdar bozorgeš birun âmadand.
When it was safe, Tingi and his grandmother came out.