Back to the wordadjective قُدرَتمَند / qodratmand
یه فیلمی رو انتخاب کردم که توی جشنواره بتونه قدرتمند باشه.ye filmi ro entexâb kardam ke tuye jašnvâre betune qodratmand bâše.
I chose a movie that could be strong in the festival.
گرجستان، قرنها شاهد تاخت و تاز و اشغال و درگیری همسایههای قدرتمندش بوده؛ از جمله ایران.gorjestân، qarnhâ šâhed-e tâxt u tâz va ešğâl va dargiri-ye hamsâyehâ-ye qodratmandeš bude؛ az jomle irân.
تنهایی چیز قدرتمندیه.tanhâyi čiz-e qodratmandiye.
it’s the only powerful thing.